تدلیس در نکاح یعنی در عقد ازدواج یکی از طرفین اعم از زن یا شوهر اعمال ورفتاری انجام دهد که باعث فریب طرف مقابل شود. به عنوان مثال این رفتار می تواند به صورت مخفی کردن یک عیب صورت گیرد. فرض کنید زنی کچل باشد و این عیب خود را به
تدلیس در نکاح

تدلیس در نکاح و اثر قانونی آن

توضیحی کوتاه:

این نوشته به مرور زمان کامل تر خواهد شد. تغییر قانون، صدور نظریات مشورتی و آرای وحدت رویه و … می توانند در آینده مکمّل و متمّم این نوشته باشند.

ماده ۴۳۸ قانون مدنی تدلیس را این گونه تعریف کرده است:

«تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود»

تدلیس در لغت به معنای تاریکی است و شاید معنای لغوی آن با معنایی که در علم حقوق به کار می رود چندان بی ربط هم نباشد. چرا که اعمال و رفتاری که شخص تدلیس کننده انجام می دهد موجب تیرگی در داوری و تشخیص طرف دیگر معامله می شود و نهایتا هم گویی کالایی را در تاریکی خریداری شده است. کالایی که وقتی آن را در روشنایی مجددا نگاه می کنید متوجه عیوب آن می شوید.

این قاعده کلی در تمام قراردادها است و به نظر می رسد تدلیس در نکاح هم تفاوت چندانی با سایر معاملات نداشته باشد.

در این مقاله تلاش می کنم ویژگی های تدلیس در نکاح را بررسی کنم.

تدلیس در نکاح یعنی در عقد ازدواج یکی از طرفین اعم از زن یا شوهر اعمال و رفتاری انجام دهد که باعث فریب طرف مقابل شود.

به عنوان مثال تدلیس می تواند به صورت مخفی کردن یک عیب صورت گیرد. فرض کنید زنی کچل باشد و این عیب را به نحوی از طریق کلاه گیس یا … پنهان کند تا مرد متوجه آن نشود.

تدلیس همچنین می تواند به این صورت انجام شود که یکی از طرفین ادعایی مطرح کند یا صفات و ویژگی هایی برای خود ذکر کند که فاقد آنهاست. مثلا به دروغ خود را دکتر یا مهندس معرفی نماید، در صورتی که چنین نیست.

مثال ها در این زمینه بی شمار است و شما می توانید خود با جستجوی حافظه خود نمونه های زیادی برای آن پیدا کنید.

فسخ نکاح با خیار تدلیس

در تمام مواردی که شخص با عملیات متقلبانه طرف خود را فریب می دهد و با او ازدواج می کند بعد از عقد طرفی که متوجه این موضوع می شود می تواند با استناد به خیار تدلیس عقد را فسخ کند.

باید توجه داشت که در این موارد نکاح فسخ می شود و این موضوع با طلاق تفاوت دارد.

یکی از تفاوت های فسخ نکاح با طلاق در این است که در فسخ نکاح، شخصی که عقد نکاح را فسخ می کند می تواند زن یا مرد باشد، در صورتی که طلاق اختصاص به مرد دارد و تنها اوست که می تواند آنرا اعمال کند.

خیار تدلیس در نکاح

علی رغم اینکه در فقه امامیه تدلیس از موجبات فسخ نکاح شمرده شده است، اما این موضوع در قانون مدنی و در فصل نکاح به صراحت ذکر نشده است.

به عبارتی در قانون مدنی کلمه تدلیس به کار نرفته است. اما شیوه نگارش ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی به نحوی است که می توان از آن خیار تدلیس را استنباط کرد.

ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی:

«هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبانیاً بر آن واقع شده باشد»

جناب آقای دکتر ناصر کاتوزیان در کتاب: «قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی» و در کنار این ماده (و نه در حاشیه های ماده که این ماده هیچ حاشیه ای در کتاب نظم حقوقی ندارد) مرقوم داشته اند: «تدلیس و تخلف از شرط صفت» و همین موضوع در تایید نظر فوق کفایت می کند.

به عنوان نکته پایانی باید گفت زمانی می توان اصطلاح تدلیس را به کار برد و از خیار تدلیس استفاده کرد که شخصی که شخص با سوء نیت این کار را انجام داده باشد.

به عبارتی باید این کار عمدا و با هدف فریب طرف مقابل انجام شود تا حق فسخ برای شخص دیگر ایجاد شود و گر نه اگر مشخص شود که مثلا خود شخص هم به این عیب واقف نبوده برای طرف دیگر خیار تدلیس وجود ندارد.

فرض کنید مردی فاقد توانایی جنسی است و خود او هم این موضوع را به درستی درک نمی کرده است. در این حالت نمی توان به خیار تدلیس استناد نمود.

فسخ نکاح به دلیل تدلیس و عدم تعلق مهریه به زوجه

سوال بسیار مهم و سرنوشت ساز دیگر این است که اگر تدلیس توسط زوجه صورت پذیرد و این موضوع در دادگاه اثبات شود و عقد نکاح فسخ شود مهریه چه وضعیتی پیدا می کند؟

در قانون مدنی پاسخ روشن و صریحی به این سوال وجود ندارد. در ماده ۱۱۰۱ می خوانیم که:

 «هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر در صورتی که موجب فسخ، عِنَن باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.»

از ظاهر این ماده نمی توان استنباط کرد که در صورت فسخ نکاح به دلیل تدلیس زن مستحق مهریه نمی شود. اما در حاشیه این ماده مرحوم دکتر کاتوزیان مرقوم فرموده اند که: هر گاه فسخ نکاح به دلیل تدلیس زن باشد، زن در هیچ صورت حقی بر مهر ندارد، زیرا به تقلب حقی به دست نمی آید. دکتر سید حسن امامی و دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی نیز بر همین نظرند. در میان فقهاء این موضوع اختلافی است. اما آنچه مسلّم است این است که در تحریر الوسیله برای زن تدلیس کننده حقی در خصوص مهریه قائل نیست. به این صورت که اگر مرد پس از نزدیکی متوجه شود که فریب خورده است می تواند خیار خود را فورا اعمال نماید و نکاح را فسخ نماید. در این صورت مهریه به زن تعلق نمی گیرد. اما اگر مرد به هر دلیلی تصمیم به فسخ نکاح نداشته باشد باید مهریه زن را پرداخت نماید. در رویه قضائی نیز به نظر می رسد رویه بر همین قاعده استوار شده باشد و آراء متعدد صادره از محاکم مختلف نشان دهنده این است که در حال حاضر این نظر یعنی عدم تحقق مهریه به زن تدلیس کننده تعلق نمی گیرد.

۵/۵ - (۳ امتیاز)

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید
این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.