توضیحی کوتاه:
این نوشته به مرور زمان کامل تر خواهد شد. تغییر قانون، صدور نظریات مشورتی و آرای وحدت رویه و … می توانند در آینده مکمّل و متمّم این نوشته باشند.
خجالت یک احساس نامعقول و غیل قابل توجیه و بسیار مخرب است.
شکل بیرونی و ظاهری خجالت اغلب به صورت بیان لرزان و به قول معروف دستپاچه شدن در بسیاری از اصحاب دعوا و حتی وکلا قابل مشاهده است.
این احساس به صورت ترس افراطی از دادرس یا قاضی دادگاه و تزلزل در بیان مطالب ظاهر می شود.
در نتیجه شخص تهور لازم را جهت ادای مطلب به نحو کامل و کافی پیدا نمی کند.
جسارت لازم را برای پاسخگویی در برابر پرسش های قاضی را ندارد.
پاسخ هایی که بعضا هر کدام از آنها می توانند سرنوشت دعوا را مشخص کنند.
چنین فردی خواه وکیل یا کسی که شخصا و بدون دخالت وکیل در دعوا حضور یافته است در جلسه رسیدگی بیشتر حالت مستمع و شنونده را پیدا می کند تا کسی که باید از حق خود دفاع کند.
در واقع اگر وکیل یا هر کسی که قرار است در دعوا حاضر شود اگر دچار این حالت فلج کننده شود هیچ فرقی با تماشاچی دادگاه ندارد و چه بسا حتی وضعیت خطرناک تری پیدا کند و ناخواسته در صدد تخریب پرونده خود برآید. نقشی منفعلانه و بی خاصیت اگر نگوییم مخرب.
چنین افرادی چه وکیل باشند یا اصحاب دعوا اغلب بعد از جلسه دادرسی تازه متوجه می شوند چه اتفاقی روی داده است و تازه می فهند چه چیزی باید می گفته اند و چه چیزی را نباید مطرح می کرده اند که البته ناگفته پیداست که نوشداروی بعد ازمرگ سهراب است.
خجالت یک احساس نامطلوب روانی است و آدمی در حال خجالت به طور موهومی تصور می کند که خطری در کمین اوست.
اعصاب و فیزیولوژی در حالت آماده باش قرار می گیرند و سیستم عصبی در حالت ویژه ای قرار می گیرد.
تنها دلیل این احساس این است که انسان در برابر عده ای انسان قرار گرفته است و قرار است در برابر آنها سخن بگوید.
البته بدیهی است که چنین حالتی نمی تواند خطرناک باشد اما مغز با توهم خاصی که از قرار گرفتن در این حالت برایش پیش آمده قادر به نحو غریزی در حالت خطر قرار می دهد که البته میزان این ترس هم در همه به یک میزان نیست.
برخی در این حالت تا حالت مرگ و اغماء هم می روند ولی در بیشتر موارد افراد دچار لرزش دست و صدا می شوند چیزی شبیه حالت ترس و وحشت.
علت خجالت چیست؟
آیا خجالت یک مشکل مادرزادی و ژنتیک است؟
من پاسخ دقیق و علمی به این سوال را نمی دانم. به نظر می رسد برخی از افراد از بدو تولد نسبت به دیگران خجالتی تر هستند و برخی دیگر جسور و بی باک. برخی از کودکان با دیدن یک غریبه پشت والدینشان پنهان می شوند اما برخی دیگر به افراد ناشناس لبخند می زنند و با آنها بازی می کنند.
اگر شما در حضور افراد غریبه احساس آرامش می کنید و خطاب به گروهی ناشناس همان قدر خونسرد و طبیعی سخن می گویید که گویی با اعضای خانواده خود سخن می گویید شما انسان خوشبختی هستید. شما خجالتی نیستید و نیاز به مطالعه این مقاله ندارید.
در غیر این صورت خجالت مانع بزرگی در برابر دفاع در محاکم دادگستری محسوب می شود.
خجالت به آدمی اجازه نمی دهد در مورد پرونده خودش هر قدر هم قوی باشد اعتماد پیدا کند و آن را به نحو مقنعی ارایه کند.
با داشتن چنین احساسی نمی توان کانال ارتباطی لازم را برای انتقال پیام خود به شیوه اقناع کننده به مخاطبان برقرار کرد.
علت این است که خجالت می تواند منجر به حدوث این حالات شود:
- گنگی
- پریشانی افکار
- خوردن کلمات
- قادر نبودن به برقراری تماس چشمی با مخاطب
- تعجیل دربیان
- ادامه یکسره صحبت بدون اینکه شخص اطمینان حاصل کند که مخاطبان در فهم مطلب با گوینده همراه هستند یا خیر؟
- فراموش کردن نکاتی که گوینده قصد بیان آنها را داشته است.
- نیافتن مدرکی که بدان ارجاع داده است و جزو مستندات دعوا است.
- گم کردن صفحه یا سطری که در حال بلند خواندن آن بودید.
- پاسخ دادن به سوالات بدون تامل و اندیشه کافی
- لرزش صدا و دست ها
- رنگ پریدگی یا سرخ شدن صورت
در مورد غلبه بر خجالت مطالب زیادی گفته شده اما من در این مقاله به روش خودم عمل می کنم.
اولین چیزی که در مورد خجالت متوجه شدم نامعقول بودن آن بود. طبیعی است که شخص اگر در حال انجام عملی غیر معقول یا غیر اخلاقی باشد احساس اضطراب و آشفتگی کند.
اما چرا باید برای انجام امری که نه تنها قبحی ندارد بلکه مقبول و مطلوب است چنین احساس کند؟
ادامه دارد..
با الهام از کتاب فن وکالت نوشته دکتر علی اکبر ریاضی