وضع الفاظ

وضع الفاظ
وضع الفاظ

وضع و معنی دو اصطلاح مهم در علم اصول فقه هستند که در این نوشتار به آنها می پردازیم.

هر آنچه در عالم، وجود دارد اصطلاحاً معنا نامیده می شود. بنا بر این خورشید، آسمان، ماه و … که از ابتدا وجود داشته، معنا بوده که بشر به تدریج در مقابل این معانی، الفاظی قرار داده است. جالب این که هر قومی به زبان خود در مقابل این معانی الفاظی قرار داده است. به طور مثال آسمان را در نظر بگیرید. ایرانی ها در مقابل این معنا، لفظ آسمان و عرب ها در مقابل این معنا، لفظ سماء و انگلیسی ها در مقابل این معنا، لفظ sky را قرار داده اند.

اصطلاحاً به قرار دادن لفظ در برابر معنا وضع لفظ گفته می شود. لفظ، موضوع نام دارد، زیرا در مقابل معنا وضع شده است.

معنا هم موضوعٌ له یا ماوُضِعَ له نام دارد. زیرا لفظ در مقابل آن وضع شده است. کسی هم که لفظ را در مقابل معنا وضع کرده است واضع نام دارد و به عمل او وضع گفته می شود.

پس از وضع لفظ، لفظ بر معنا دلالت می کند که این دلالت، وضعی یا قراردادی است. به لفظ دال و به معنا مدول می گویند.

اقسام وضع لفظ

 

وضع لفظ بر دو قسم است.

  1. وضع تعیینی یا تخصیصی
  2. وضع تَعیُّنی یا تخصُّصی

    وضع تعیینی یا تخصیصی

در وضع تعیینی، واضع مشخصی لفظی را در مقابل معنایی قرار می دهد. باید دانست در وضع تعیینی:

 اوّلا:  واضع مشخص است.

دوّما: واضع صلاحیت وضع را داراست.

به عنوان مثال زمانی که پدر و مادری نام فرزندشان را حسین می گذارند این وضع، تعیینی است. در این مثال:

 پدر و مادر: واضع؛

 نوزاد: موضوعٌ له؛

 حسین: موضوع

 عمل پدر و مادر: وضع است.

مثال حقوقی وضع تعیینی ماده ۳۳۸ قانون مدنی است که مقرر می دارد:

«بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم»

قانون گذار در این ماده لفظ بیع را در مقابل تملیک عین به عوض معلوم قرار داده است.  در این مثال:

 تملیک عین به عوض معلوم: موضوعٌ له

 لفظ بیع: موضوع

 قانون گذار:واضع

عمل قانون گذار :وضع است.

اقسام وضع تعیینی

وضع تعیینی خود به دو قسم صریح و ضمنی تقسیم می شود. وضع تعیینی صریح آن است که واضع صریحاً لفظی را در مقابل معنایی قرار می دهد. در مثال بالا پدر و مادرِ نوزاد، لفظ حسین را صریحاً بر نوزاد قرار می دهند.

وضع تعیینیِ ضمنی آن است که واضع صریحا اقدام به وضع نمی کند، بلکه با کاربرد و استعمال، لفظ را در مقابل معنا قرار می دهد. چنان که هرگاه در مثال فوق پدر و مادر، نوزاد خود را مکرراً حسین صدا کنند، این وضعِ تعیینی ضمنی است.

وضع تعینُّی یا تخصُّصی

 

در وضع تعینی بر خلاف وضع تعیینی واضع مشخصی وجود ندارد، بلکه در واقع واضع عرف است. توضیح این که هر گاه لفظی دارای معنایی باشد ولی عرف آن را در معنای دیگری که با معنای اصلی ارتباط دارد استعمال کند و این استعمال به حدّی استمرار یابد که معنای اول به مرور زمان فراموش شده و معنای دوم جایگزین آن گردد به این وضع وضع تعیُّنی می گویند.

مثال بارز وضع تعینی لفظ قانون است. بدین معنا که قانون در ابتدا به معنای خط کش بوده ولی عرف این لفظ را درمعنای مقررات به کار برده است. چنان که هم اکنون هر کس لفظ قانون را می شنود ذهن او به معنای خط کش منصرف نمی شود بلکه به معنای مقررات منصرف می گردد.

در پایان این بخش ذکر این نکته هم ضروری است که تفاوت عمده وضع تعیینی و تعینی در واضع آن است.

استعمال لفظ

استعمال لفظ به معنای به کار بردن لفظ در یک معناست. بدین معنا که لفظی گفته شود و معنایی اراده گردد. استعمال لفظ برسه قسم است.

  1. استعمال حقیقی
  2. استعمال مجازی
  3. استعمال غلط

 استعمال حقیقی لفظ

استعمال حقیقی لفظ به معنای به کار بردن لفظ در معنای اصلی آن است. به معنای اصلی هر لفظ اصطلاحا معنای حقیقی یا معنای وضعی یا موضوعٌ له نیز می گویند.

به عنوان مثال هر گاه متکلم، لفظ انسان را بگوید و حیوان ناطق را اراده کند، این استعمال حقیقی است.

مثال حقوقی استعمال حقیقی آن است که متکلم لفظ قرض را بگوید و عقد تملیکی موضوع ماده ۶۴۸ قانون مدنی را اراده کند.

ماده ۶۴۸ قانون مدنی:

«قرض عقدی است که به موجب آن احد طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می‌کند که طرف مزبور مثل آن را از حیث مقدار و جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل، قیمت یوم‌الرد را بدهد»

 استعمال مجازی

استعمال مجازی یعنی به کار بردن لفظ در معنایی غیر از معنای حقیقی که با معنای حقیقی ارتباط دارد. به معنای غیر حقیقی هر لفظ اصطلاحا معنای مجازی یا غیر ماوُضِع له نیز می گویند.

به عنوان مثال معنای حقیقی سرو درخت مشخصی است. هرگاه متکلم لفظ سرو را در معنای درخت به کار برد استعمال او حقیقی است، ولی هرگاه این لفظ را در معنای انسان قد بلند که معنای مجازی آن است به کار برد استعمال او مجازی است.

مثال حقوقی استعمال مجازی آن است که شخص لفظ قرض را بگوید و معنای دِین را که معنای دوم آن است را اراده کند.

بنابراین استعمال لفظ قرض در ماده ۷۲۱ قانون مدنی به صورت مجازی است.

ماده ۷۲۱ قانون مدنی:

«هر گاه اشخاص متعدد از یک شخص برای یک قرض به نحو تسهیم ضمانت کرده باشند مضمون‌له به هر یک از آن‌ها فقط به قدر سهم او حق رجوع دارد و اگر یکی از ضامنین تمام قرض را تأدیه نماید به هر یک از ضامنین دیگر که اذن تأدیه داده باشد می‌تواند به قدر سهم او رجوع کند»

همچنین است استعمال آن در ماده ۷۷۷ قانون مدنی:

«در ضمن عقد رهن یا به موجب عقد علی‌حده، ممکن است راهن مرتهن را وکیل کند که اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را ادا ننمود مرتهن از عین مرهونه یا قیمت آن طلب خود را استیفا کند و نیز ممکن است قرار دهد وکالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه‌ ی او باشد و بالاخره ممکن است که وکالت به شخص ثالث داده شود»

استعمال غلط

استعمال غلط یعنی به کار بردن لفظ نه در معنای حقیقی و نه در معنای مجازی، بلکه در معنایی که با معنای حقیقی هیچ ارتباطی ندارد. برای مثال هر گاه متکلم از لفظ میز دیوار را اراده کند این استعمال غلط است.

شرایط استعمال مجازی

استعمال مجازی دو شرط لازم دارد

  1. علاقه
  2. قرینه صارفه

علاقه یا مناسبت

علاقه یعنی معنای دوم به معنای اول ارتباط داشته باشد. علاقه نخستین شرط استعمال مجازی است. اگر این شرط موجود نباشد و معنای دوم به معنای اول ربط نداشته باشد استعمال غلط است.

باید توجه داشت که علاقه ارتباط میان معنای مجازی و معنای حقیقی است که مورد قبول عرف باشد. پس هر نوع ارتباط میان دو معنا علاقه محسوب نمی شود. علاقه انواع و اقسام گوناگونی دارد که ذیلا مهم ترین آن ها مورد بررسی قرار می گیرند.

علاقه شباهت

شباهت به معنای شبیه بودن معنای دوم به معنای اول است. چنان که در مثال سرو انسان قد بلند و درخت سرو با یکدیگر شباهت دارند.

مثال حقوقی علاقه شباهت آن است که متکلم لفظ قرض را بگوید و عاریه را اراده کند. در این استعمال علاقه از نوع شباهت است. همچنین استعمال لفظ اجازه در معنای اذن موضوع ماده ۶۳۵ قانون مدنی از همین قسم است.

ماده ۶۳۵ قانون مدنی:

 «عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به طرف دیگر اجازه می‌دهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود. عاریه‌دهنده را مُعیر و عاریه‌ گیرنده را مُستعیر گویند»

استعمال مجازی و علاقه آن شباهت می باشد.

نکته:

اذن؛ موافقت قبل از عمل است و اجازه؛ موافقت بعد از آن.

علاقه تضادّ

 

این علاقه برعکس علاقه پیشین است، بدین معنا که معنی دوم ضدّ معنی نخست است. چنان که هر گاه به شخص سیاه پوستی بگویند سفیدپوست، این استعمال مجازی و علاقه آن هم تضاد است. مثال مشهوری که در کتب اصولی در این زمینه زده میشود این شعر است:

برعکس نهند نام زنگی کافور. یعنی در قدیم به اشخاص سیاه پوست یا اصطلاحا زنگی می گفته اند کافور. با این توضیح که کافور سفید رنگ است و در برابر رنگ پوست  شخصی زنگی علاقه تضاد ایجاد می کرده است.

علاقه کلّ و جزء

در علاقه کل و جزء معنای دوم که معنای مجازی است جزئی از معنای اول یعنی معنای حقیقی می باشد. به عبارت دیگر با بیان کل، جزء آن اراده می شود.

چنان که هرگاه شخصی بگوید کتابم از بین رفت در حالی که تنها یک صفحه از آن از بین رفته باشد این استعمال، مجازی بوده و علاقه آن کل و جزء است.

مثال حقوقی علاقه کل و جزء ماده ۶۰ قانون مدنی است.

ماده ۶۰ قانون مدنی:

«در قبض، فوریت شرط نیست بلکه مادامی که واقف رجوع از وقف نکرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام می‌شود»

در این ماده لفظ وقف (که شامل ایجاب و قبول و قبض است) به معنای جزء آن، یعنی ایجاب و قبول به کار رفته است.

همچنین در ماده ۸۰۲ قانون مدنی که مقرر می دارد:

«اگر قبل از قبض، واهب یا متّهب فوت کند هبه باطل می‌شود»

وضع به همین منوال است و لفظ هبه در معنای جزء آن به کار رفته است.

باید توجه داشت هر گاه از بیان کل، کلِّ معنا اراده شود استعمال، حقیقی است. چنان که هرگاه کتاب شخصی به طور کامل از بین برود و او بگوید کتابم از بین رفت این استعمال حقیقی است. همچنین استعمال لفظ وقف در انتهای ماده ۶۰ قانون مدنی و نیز لفظ هبه در صدر ماده ۸۰۳ همان قانون استعمال حقیقی است.

علاقه جزء و کل

در علاقه جزء و کل، معنای دوم که معنای مجازی است کلی تر از معنای اول یعنی معنای حقیقی می باشد. به عبارت دیگر با بیان جزء، کل آن اراده می شود. ( این علاقه برعکس علاقه پیشین است)

برای مثال هرگاه شخصی خانه ای را اجاره کند و بگوید اتاقی اجاره کرده ام به دلیل این که اتاق جزئی از خانه است استعمال او مجازی خواهد بود.

مثال حقوقی علاقه جزء وکل ماده ۷۲۱ و ۷۷۷ قانون مدنی است.

ماده ۷۲۱ قانون مدنی:

«هر گاه اشخاص متعدد از یک شخص برای یک قرض به نحو تسهیم  ضمانت کرده باشند مضمون‌ له به هر یک از آن‌ها فقط به قدر سهم او حق رجوع دارد و اگر یکی از ضامنین تمام قرض را تأدیه نماید به هر یک از ضامنین دیگر که اذن تأدیه داده باشد می‌تواند به قدر سهم او رجوع کند»

 

ماده ۷۷۷ قانون مدنی:

«در ضمن عقد رهن یا به موجب عقد علی‌ حده، ممکن است راهن مرتهن را وکیل کند که اگر در موعد مقرر راهن قرض خود را ادا ننمود مرتهن از عین مرهونه یا قیمت آن طلب خود را استیفا کند و نیز ممکن است قرار دهد وکالت مزبور بعد از فوت مرتهن با ورثه‌ ی او باشد و بالاخره ممکن است که وکالت به شخص ثالث داده شود»

در این دو ماده استعمال لفظ قرض برای دین، استعمال مجازی است به علاقه جزء و کل. همچنین استعمال لفظ ولیّ به معنای نماینده در ماده ۷۹۹ قانون مدنی استعمال مجازی و از نوع علاقه جزء و کل است.

ماده ۷۹۹ قانون مدنی:

«در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه قبض ولیّ معتبر است»

 

علاقه ماکان

هر گاه وصفی در گذشته موجود بوده و پس از مدتی زایل شده باشد و لفظ چنان استعمال شود که گویی آن وصف وجود دارد این استعمال مجازی و علاقه آن ماکان است. چنان که هر گاه به قاضی بازنشسته بگویند قاضی این استعمال مجازی است.

مثال حقوقی علاقه ماکان ماده ۴۹۴ قانون مدنی است که مقرر داشته است:

«عقد اجاره به محض انقضای مدت برطرف می‌شود و اگر پس از انقضای آن، مستأجر، عین مستأجره را بدون اذن مالک مدتی در تصرف خود نگاه دارد موجر برای مدت مزبور مستحق اجرت‌ المثل خواهد بود اگر چه مستأجر استیفای منفعت نکرده باشد و اگر با اجازه‌ی مالک در تصرف نگاه دارد وقتی باید اجرت‌ المثل بدهد که استیفای منفعت کرده باشد مگر این که مالک اجازه داده باشدکه مجاناً استفاده نماید»

دراین ماده پس از انقضای مدت اجاره، عقد اجاره منفسخ می شود و دیگر موجر و مستاجر این وصف را ندارند ولی قانون گذار آنها را موجر و مستاجر نامیده که این استعمال مجازی است به علاقه ماکان.

علاقه مشارفت

این علاقه بر عکس علاقه پیشین است. بدین معنی هر گاه قرار باشد وصفی در آینده به وجود آید و پیش از به وجود آمدن، آن لفظ چنان استعمال شود که گویی آن وصف وجود دارد این استعمال مجازی و علاقه آن مشارفت است. چنان که هر گاه به دانشجوی پزشکی بگویند پزشک، این استعمال مجازی است به علاقه مشارفت. همچنین هرگاه به کارآموز وکالت و کارآموز قضاوت وکیل و قاضی بگویند این استعمال مجازی است و علاقه  آنها از نوع مشارفت است.

مثال حقوقی علاقه مشارفت نسبت دادن وصف طرفین عقد به آنها پیش از انعقاد قرارداد است. چنان که در ماده ۶۰ قانون مدنی که مقرر می دارد:

«در قبض، فوریت شرط نیست بلکه مادامی که واقف رجوع از وقف نکرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام می‌شود»

و ماده ۶۸۹ قانون مدنی که مقرر کرده است:

«هر گاه چند نفر ضامن شخصی شوند ضمانت هر کدام که مضمون‌له قبول کند صحیح است»»

و ماده ۸۰۲ قانون مدنی که گفته است:

«اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه باطل می‌شود» وضع به همین منوال است و استعمال لفظ های «واقف»، «ضامن»، «مضمون له»، «واهب» و «متهب» به صورت مجازی صورت گرفته است و علاقه آنها هم مشارفت است.

علاقه سببیّت و مُسببیّت

هر گاه سبب گفته شود و منظور مسبب باشد این استعمال مجازی و علاقه آن سببیت است. چنان که هرگاه گفته شود: عقد باید اجرا گردد، منظور از عقد تعهد است زیرا آنچه که  اجرا و یا تخلف می شود تعهّد است نه عقد.

علاقه مُسببیّت و سببیّت

این علاقه برعکس علاقه پیشین است. هرگاه مسبب گفته شود و منظور سبب باشد این استعمال مجازی و علاقه آن مسببیت است. چنان که در ماده ۵۶۵ قانون مدنی که مقرر می دارد:

 «جُعاله تعهدی است جایز و مادامی که عمل به اتمام نرسیده است هر یک از طرفین می‌توانند رجوع کنند ولی اگر جاعل در اثنای عمل، رجوع نماید باید اجرت‌ المثل عمل عامل را بدهد»

منظور از تعهد، عقد است یعنی جعاله عقدی است جایز. دراین ماده:

تعهد: مُسبّب

و

عقد: سبب، است.

همچنین در بند ۲ ماده ۱۴۰ قانون مدنی که مقرر می دارد:

«تملک حاصل می شود به وسیله عقود وتعهدات»، واژه تعهد به معنای عقد و معامله است.

 

علاقه محلّ و حالّ

در علاقه محل و حال، محل گفته می شود و حال از آن اراده می شود. چنان که هرگاه معلم بگوید کلاس چقدر ساکت است، منظور دانش آموزانِ کلاس هستند. این استعمال مجازی و علاقه آن محلیّت است.

مثال حقوقی علاقه محل و حال ماده ۱۰۱۳ قانون مدنی است که مقرر می دارد:

«محکمه می تواند از امینی که معیّن می کند تقاضای ضامن یا تضمینات دیگر بنماید»

در این ماده منظور از محکمه (محل) حاکم یا همان قاضی (حال) است. همچنین در ماده  ۱۳۲۸ مکرر قانون مدنی که مقرر داشته است:

«دادگاه می تواند نظر به اهمیتِ موضوعِ دعوا و شخصیت طرفین…»

وضع به همین منوال است. یعنی دادگاه در این ماده هم به معنای قاضی و به نحو مجازی با علاقه محل و حال به کار رفته است.

علاقه حالّ و محلّ

این علاقه هم بر عکس علاقه پیشین است. بدین معنی که هرگاه حال گفته شود و محل از آن اراده گردد این استعمال مجازی است و علاقه آن حالیّت می باشد. به عنوان مثال هرگاه شخص بیماری بگوید به دکتر می روم، منظور او رفتن به مطب دکتر یا بیمارستان است.

قرینه صارِفه ،شرط دوم استعمال مجازی

قرینه به معنای نشانه و صارفه به معنای منصرف کننده است. قرینه صارفه به این معنی است که متکلم نشانه ای بیاورد که ذهن شنونده را از معنای حقیقی به معنای مجازی منصرف کند.

باید توجه داشت هر گاه گوینده قرینه صارفه را به کار نبرد استعمال او حقیقی است و شنونده تنها معنای حقیقی را استنباط می کند. چنان که هر گاه متکلم لفظ سرو را بدون قرینه صارفه به کار ببرد شنونده از آن معنای درخت را استنباط می کند. ولی اگر متکلم بگوید سروی را دیدم که مثلا بسکتبال بازی می کرد با این قرینه شنونده متوجه می شود که منظور معنای مجازی سرو یعنی انسان قد بلند است.

اقسام قرینه صارفه

قرینه صارفه یا لفظ است یا حالت. چنان که در مثال فوق بسکتبال بازی کردن لفظی است که شنونده را از معنای حقیقی به معنای مجازی منصرف می کند. این قرینه، قرینه صارفه لفظیه است که اصطلاحا به آن قرینه صارفه مقالیّه نیز گفته می شود. حال اگر در منطقه ای که درخت سرو وجود ندارد شخصی بگوید سروی را دیدم از اوضاع و احوال چنین بر می آید که منظور او درخت نبوده بلکه انسان قد بلند است. این قرینه، قرینه صارفه حالیه است که اصطلاحا به  آن قرینه صارفه مقامیه نیز گفته می شود.

باید توجه داشت مقنن در استعمال مجازی معمولا از قرینه صارفه لفظیه استفاده می کند. چنان که در ماده ۸۰۲ قانون مدنی که مقرر می دارد:

 «اگر قبل از قبض، واهب یا متهب فوت کند هبه باطل می‌شود»

 لفظ قبل از قبض، قرینه است که نشان می دهد منظور از هبه معنای مجازی آن است نه معنای حقیقی ولی مقنّن از قرینه صارفه حالیه نیز استفاده کرده است. چنان که در ماده ۲۶۵ قانون مدنی که مقرر میدارد :

«هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهر در عدم تبرّع است…»

به نظر می رسد معنای عدم تبرع معنای مجازی آن که همان وفای به عهد است می باشد.

این امر از جایگاه این ماده که در مبحث وفای به عهد و به عنوان اولین ماده آن ذکر شده و نیز از بند ۲ همین ماده که مقرر می دارد:

«… بنا بر این اگر کسی  چیزی به دیگری بدهد بدون اینکه مقروض آن چیز باشد می تواند استرداد کند.»

استنباط  می شود.

خلاصه آنکه استعمال مجازی باید دو شرط داشته باشد که یکی علاقه و دیگری قرینه صارفه است. هرگاه شرط اول وجود نداشته باشد استعمال غلط بوده  هرگاه شرط دوم موجود نباشد استعمال حقیقی خواهد بود.

 

توضیحی کوتاه:

این نوشته به مرور زمان کامل تر خواهد شد. تغییر قانون، صدور نظریات مشورتی و آرای وحدت رویه و … می توانند در آینده مکمّل و متمّم این نوشته باشند.

منبع : کتاب درس هایی از اصول فقه تالیف  دکتر محمد حسین شهبازی با اندکی تغییرات

8 دیدگاه‌ها

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید
این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

اطلاعات تماس

  • آدرس دفتر اراک: بلوار شهید جهان پناه، ساختمان آسا، طبقه ۱۱
  • تلفن: ۰۹۳۰۵۵۱۳۱۴۷
  • پست الکترونیک: ahmadbanijamali.lawyer@gmail.com

مکان نما

رفتن به نوار ابزار