ریاست محترم شعبه دوم دادگاه عمومی حقوقی شهرستان شازند
با سلام و تحیّات الهی
احتراماً در خصوص پرونده کلاسه . . . مطروحه در آن شعبه با موضوع «الزام به تسلیم مورد معامله» با عنایت به برگزاری جلسه مورخ ۱۴۰۰/۰۶/۰۳که به منظور استماع شهادت شهود تشکیل شده بود، وکیل محترم خوانده و تنها شاهد حاضر در آن جلسه، نکاتی مطرح نمودند که متاسفانه بی ارتباط به موضوع اصلی بود و احتمال می دهم موجباب ابهام و تیرگی در داوری را پدید آورند، لذا از حضرتعالی اجازه می خواهم تا نکاتی را به جهت تبیین و تشریح اصل موضوع و رفع ابهام تقدیم حضور نمایم.
موکل سال گذشته تمام سرمایه زندگی اش را که قطعه زمینی بوده می فروشد و با پول آن، منزل مسکونی آقای . . . (احدی از خواندگان) را به صورت شش دانگ از وی می خرد. بعد از گذشت چند روز آقای . . . (برادر فروشنده و احد دیگری از خواندگان) به مغازه موکل مراجعه می نماید و در حضور دو نفر اعلام می کند که: سه دانگ ساختمان از من بوده و من از معامله پشیمان شده ام و معامله فسخ است. موکل اظهار می دارد که من شش دانگ را از . . . خریده ام. . . . اعلام می کند که در هر صورت من معامله را فسخ کرده ام و پول آن را هم به برادرم پس داده ام.
پس از مدتی موکل بدون مشورت با وکیل دادخواستی تحت عنوان «الزام به تسلیم مورد معامله» به طرفیت فروشنده (. . .) مطرح می کند. اینجانب ساعاتی قبل از جلسه از این دعوا و دادخواست مطلع شدم و عنوان وکیل در جلسه حاضر شدم. این دادخواست به دلیل این که به طرفیت تمام خواندگان مطرح نشده بود با قرار عدم استماع مواجه شد. با این حال آقای . . . شرفی ضمن دفاعیات خود در آن جلسه به نکات بسیار مهمی اشاره کرد که ارتباط مستقیمی با دعوای فعلی دارد. ازجمله این که درباره نحوه انجام معامله و… صریحاً اعلام نمودند که:
«… من جواب دادم کل منزل را کامل می فروشیم. بعد با برادرم . . . صحبت کردم. ابتدا با فروش محل متنازعٌ فیه مخالفت کرد و دوباره راضی شد و البته شفاهی اعلام رضایت نمود و بنده با توجه به اعلام رضایت برادرم . . .، ساختمان مورد نظر را به صورت شش دانگ فروختم…» و در جای دیگری عنوان کرده است: «…و فردای آن روز صبح، همسرِ برادرم (. . .) به من زنگ زد و از معامله انجام شده خیلی ناراحت بود. من جواب دادم ناراحت نباش. سهم برادرم . . . از ثمن پرداخت شده را برگردانید معامله را فسخ می کنم» (کپی صورتجلسه پیوست می باشد)
متعاقب آن آقای . . . نیز دادخواستی با عنوان «اعلام فسخ معامله» به طرفیت موکل در همین شعبه مطرح می کند. یعنی همان عنوانی که سابقاً و شفاهاً در مغازه موکل، به او (در برابر دو نفر) گفته بود. به این صورت که آقای . . . به صراحت گفته بود که از معامله پشیمان شده وحتی پول را پس داده است و معامله فسخ است.
این خواسته به دلیل طرح اشتباه خواسته با «قرار عدم استماع دعوا» مواجه می شود. (توضیح اینکه حضرتعالی به درستی استدلال فرمودید که دعوای فسخ منصرف به معامله صحیح است و معامله غیر نافذ را نمی توان فسخ نمود…)
علی رغم صدور قرار عدم استماع دعوا، شهود موکل در جلسه دادرسی حاضر شدند و گواهی دادند که . . . در حضور آنها اعلام نموده که از معامله پشیمان شده و معامله را فسخ کرده است. (اظهارات شهود در صورتجسله پرونده کلاسه . . . مندرج است)
موکل که سرمایه زندگی اش را به دلیل بدعهدی و تبانی برادران . . . از دست رفته می بیند با وجود رابطه خویشاوندی و بر خلاف میل خود علیه فروشنده اصلی (. . .) شکایت کیفری با عنوان مجرمانه «فروش مال غیر و کلاهبرداری» در دادسرای اراک (محل انعقاد قرارداد) مطرح می کند.
. . . در شعبه ۵ بازپرسی اراک در مقام شاهد حاضر می شود و اعلام می کند: «… خودم به برادرم اجازه فروش دادم ولی بعد از گرفتن بخشی از ثمن پشیمان شدم و معامله را فسخ کردم.» (دادنامه پیوست می باشد)
جالب این که اظهارات آقای . . . در بازپرسی مطابق با واقع است و عیناً همان چیزی است که در برابر مشتریانِ موکل و خطاب به موکل گفته است. اظهارات برادر ایشان (. . .) در شعبه اول دادگاه حقوقی شازند نیز مویّد وگواه دیگری است بر صدق مدعای موکل. با این حال اما متاسفانه . . . در جلسه اول دادرسی اظهارات خود در جلسه بازپرسی را به توصیه وکیل برادرش، انکار می کند و در پاسخِ سوال حضرتعالی مبنی بر اینکه: «پس چرا در بازپرسی گفتی خودم به برادرم اجازه دادم؟» با شگفتی تمام اعلام می نماید که: «آنجا لفظی گفتم؟!»
همانطور که ملاحظه می فرمایید متاسفانه خواندگان با زیر پاگذاشتن موازین اخلاقی و توسّل و تمسّک به شیوه های ناصواب و حتی مذموم و تغییر موضع گاه و بی گاه، از طریق تبانی و خدعه، قصد پامال کردن حقوق موکل را دارند. رفتار خواندگان این شعر خواجه شیراز را به ذهن آدمی متبادر می کند که:
«حافظم در مجلسی، دُردی کِشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می کنم؟»
علی ای حال بنا به مراتب مُعنونه، از حضرتعالی تقاضا دارم ضمن مداقّه و بررسی اسناد و مدارک موجود در پرونده از جمله اظهارات شهودِ معرفی شده توسط موکل (در صورتجلسه پرونده کلاسه . . .شعبه دوم دادگاه حقوقی شازند) و سایر اسناد مضبوط در پرونده و رعایت «اصل انصاف» تصمیم مقتضی را اتخاذ فرمایید.
با تشکر و تجدید احترام
والله ولیُّ المُستعان